محل تبلیغات شما

در این چند ماه اخیر آجیل سرا بودم خیلی سخت گذشت آنچه که انتظارش نداشتم سرم امد.هه با بچه ها رفاقت نبستم بهتر بود(مثل گرگ هستن از پشت سایه طرف با تیر میزنه بعد نون نمک طرف میخورد) به قول ابرهام تاتلیس: رفاقت حرامه،بوی  انسانیت نبردن.بدجور ازرده خاطر شدم من از اون شخص نمیگذارم.وقتی بچه ها بزور تحمل میکند چرا بمانم؟علت ماندگاریم چی؟آنروز یادم نخواهد رفت شبی که خواستم برم مدیر فروشگاه آخر شب من از خوابگاه بیرون کنه اگه رفیقم مانع نمیشود معلوم نبود سرما به کجا پناه میبردم هیچ وقت بعضی بچه ها بخاطر نخواهم اورد چون دل خوشی از اونا ندارم

خاطرات روز پنجشنبه 1398/10/12

خاطرات روز چهارشنبه 1398/10/11

تلخ ترین خاطرات 1398/12/03

بچه ,رفاقت ,ها ,فروشگاه ,آخر شب من ,بیرون ,بچه ها ,فروشگاه آخر شب من ,آخر شب من از ,مدیر فروشگاه ,برم مدیر

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پلاستیک حبابدار در مشهد