محل تبلیغات شما

سلام خدمت دوستان عزیز

امروز با رفیقم بعلت تنبیه قسمت شورخونه کار میکردیم.

منو رفیقم با علی رشوند بارهای آجیل برا افتتاح مشهد آماده میکردیم.بعداظهر با رفیقم جون نواشتیم کار

کنیم برا 10 دقیقه اومدیم استراحت،بابک ناصری در میاد میگه:براچی شما نشستی

اگه میخاه اینطور کار کنی شمارو میفرسم مشهد{این جواب دستمزدمو}

خاطرات روز پنجشنبه 1398/10/12

خاطرات روز چهارشنبه 1398/10/11

تلخ ترین خاطرات 1398/12/03

رفیقم ,کار ,برا ,میکردیم ,میخاه ,نشستیاگه ,با رفیقم ,میگه براچی ,میاد میگه ,براچی شما ,نشستیاگه میخاه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها